قالب سبز


Berry Memories
A beautiful and shiny place
لوگو دوستان

یمدت نبودم ولی بازم سلام!

اندازه یک سال کلی ماجرا اتفاق افتاد که اینجا نگفتم. از دراماهای خانوادگی گرفته تا دراماهای من با دوستام.

به هر حال دوباره بازگشتم♡ امروز بعد از حدود یک ماه رفتم کلاس زبان. دلم تا حدودی برای کلاس زبان تنگ شده بود. (من همون کسیم که تا همین چند روز پیش میخاست کلا دیگه کلاس زبان نره). آره میخاستم کنسل کنم کلاس زبان رو و تو اوج خداحافظی کنم اما به لطف توهین هایی که شنیدم بهم برخورد یجورایی. راستش من بیشتر بخاطر مشکلات استرس و اجتماعی نبودن و این چیزا میخاستم همه چیو کنسل کنم اما داداشم جوری منو تخریب کرد که واقعا به خودم گفتم حواست هست داری چی کار میکنی سوفی؟

درسته من اون شب از اون تقریبا یکم ناراحت و عصبی شدم اما الان که فکر میکنم واقعا حقیقت بودن. اگه من الان بخام اینجوری کلی استرس داشته باشم و همش اینجوری باشم که وای الان بقیه راجبم چی فکر میکنن قطعا تو آینده نابود میشم. پس بعضی وقتا تخریب کردن کسی باعث قوی شدن طرق مقابل میشه. (دومین درس زندگی ۱۴۰۳ فکر کنم این باشه).

این ماجرا باعث شد که یکی از هدف های امسالم کم کردن خجالت و استرس باشه چون اگه این دو تا دشمن بزرگم رو شکست ندم نابود میشم...

[ پنجشنبه شانزدهم فروردین ۱۴۰۳ ] [ 4:56 ] [ Sofia Malikson ]

.: Weblog Themes By GreenSkin :.

درباره وبلاگ

من سوفیام و میتونی بهم دختر آفتاب گردون هم بگی🌻💖
اینجا معمولا خاطراتم و یا هر چیزی که از نظرم جالب بوده و تجربش کردم رو مینویسم و باهاتون به اشتراک میزارم😇
امیدوارم از نوشته هام خوشتون بیاد💞