|
Berry Memories A beautiful and shiny place
| ||
|
سلاممم(با لحن میا پلیز خوانده شود) این روزا ماه رمضون شروع شده و منم دو روز میشه که استارت زدم به روزه گرفتن. میدونید من زیاد به جنبه دینیش نگاه نمیکنم، بیشتر به خاطر لاغر شدن روزه میگیرم. کلا از نظر من روزه گرفتن جالبه و دوستش دارم. مدرسه ها هم تعطیل شدن و باورم نمیشه که حوصلم سر رفته! آره حوصلم سر میره ولی بازم فعلا نمیخام برگردم مدرسه. با دو تا از هم کلاسی هام یک گروه توی تلگرام زدیم و اونجا گاهی اوقات چت میکنیم. تصمیم گرفتم که این تایم تعطیلات درسام هم مرور کنم چون ما امسال امتحانامون نهایی شده و همه دارن بهمون میگن که خیلی سخته. ولی بنظر من اونقدرا هم سخت نیست. یجورایی میشه گفت متوسطه. بالاخره همه دانش آموزا هرطور شده باید از پسش بر بیان پس زیاد سخت نمیگیرن. اتاقم هم تقریبا مرتب کردم برای عید و فقط یک تیکه کوچیک مونده که امشب باید تموم کنم. راستش من زیاد از عید دیدنی خوشم نمیاد. یعنی منظورم اینه که دید و بازدید خیلی قشنگ و خوبه ولی نه توی عید. چرا؟ چون یهو همه فامیلا هجوم میارن خونه همدیگه و این برای من استرس آوره. درسته من اینجا خیلی راحت نوشته هام رو به اشتراک میزارم ولی توی واقعیت آدم اجتماعی نیستم... به هر حال، این عید هم مثل عید پارسال میگذره فقط باید یکم ریلکس باشم. من دیگه برم♡ مواظب خودتون باشین♡ باااای♡ [ جمعه بیست و پنجم اسفند ۱۴۰۲ ] [ 19:29 ] [ Sofia Malikson ]
شب بخیر♡ من چند روز نبودم اینجا چون سرماخورده بودم و حوصله چیزی رو نداشتم... روز اول که انگار تو یک عالم دیگه بودم. بنظر من سرماخوردگی مثل این میمونه که مست باشی چون دقیقا من همچین حسی رو دارم. به هر حال، دوشنبه بعد از کلاس زبانم رفتم دکتر و چند تا دارو نوشت. دکتری که پیشش میرم خیلی خوبه چون آمپول و سرم نمینویسه. یعنی هیچوقت این بشر برام آمپول تجویز نکرده و فقط قرص و شربت داده. برام استراحت هم نوشت که اونم حواسش نبود و نزدیک سه فاکینگ روز استراحت نوشت. ولی خب چهارشنبه مجبور شدم برم مدرسه چون مدیرمون تهدید کرده بود که حتما ساعت ۹ بیاین مدرسه چون قراره برای دهم ها کلاس جبرانی ریاضی بزاریم ولی فقط دهم تجربیا تقریبا کامل اومده بودن و ما دهم انسانیا فقط ۵ نفر بودیم. راستش ما دیشب برنامه ریزی کرده بودیم که روز آخر هم نریم (سه شنبه و دوشنبه اصلا نرفته بودیم) ولی یهو ساعت ۱۲ شب پیام اومد که کلاس داریم اما بازم خیلیا اون پیام رو به گفته خودشون ندیده بودن و به خاطر همین نیومده بودن. به هر حال هر چی بود گذشت و من دیگه از الان تعطیلم تاااااا ۱۴ فروردین. شبتون بخیر♡ [ پنجشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۴۰۲ ] [ 2:1 ] [ Sofia Malikson ]
|
||
| [ Weblog Themes By : GreenSkin.ir ] | ||